ترخیص از بیمارستان
فردای همون روز خدارو شکر ما رو از بیمارستان مرخص کردند و ما مستقیم خونه مامان جمیله اینا رفتیم و ١٦ رو ز اونجا موندیم راستی این رو هم بگم که تولد خاله عاطی رو هم برگزار کردیم و برگشتیم خونه خودمون همون روز هم بابا سعید برای شما قربونی و کشت و خلاصه کلی تحویل و بگیر و ببند داشت اولین روزهای تنهایی مادر بودن رو داشتم تجربه میکردم سخت بود اما شیرین
نویسنده :
آزاده
13:29